رهبر انقلاب: مردم غزه و لبنان با ایستادگی خود در خط ائمه کار میکنند
رهبر انقلاب خط اهلبیت علیهمالسلام را «خط ایستادگی و استقامت» و درس ائمه را «درس منطق و استدلال» معرفی کرده و افزودند: «مردم غزه و لبنان با ایستادگی خود، در واقع در خط ائمهی هُدی کار میکنند.»
مجلس عزاداری سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام، پیش از ظهر امروز پنجشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، با حضور رهبر انقلاب اسلامی برگزار شد.
گزیده بیانات ایشان در پایان مجلس عزاداری سالروز شهادت حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام در ادامه آمده است:در زمان امام صادق (علیه الصلاة والسّلام) در تقدیر الهی ــ و نه در قضای محتوم الهی ــ بنا بوده یک تحّولی اتّفاق بیفتد به نفع ائمّهی هدیٰ (علیهم السّلام). این را در روایات متعدّدی که وارد شده، انسان میفهمد.
یک روایت از حضرت صادق (علیه السّلام) است که میفرماید که «اِنّ اللّهَ قَدّرَ هذا الاَمرَ فی سَنَةِ سَبعین».(۱) خدای متعال این امر را، یعنی امر امامت را ــ امامتِ به معنای واقعی را ــ در تقدیر خودش برای سال ۷۰ هجری گذاشته بود.
وقتی که امام حسن مجتبیٰ صلح کردند با معاویه، یک عدّهای میآمدند گله میکردند و اعتراض میکردند. حضرت میفرمودند که: «ما تَدری لَعَلَّه فِتنَةٌ لَکُم وَ مَتاعٌ الی حین»؛ این تا یک وقتی است، این موقّت است. یعنی در کلمات امام حسن مجتبیٰ (علیه السّلام) اشاره شده به اینکه این حادثه، این تسلّط کفر و نفاق، بنا نیست دائمی باشد؛ در تقدیر الهی این موقّت است. تا کی؟ تا سال ۷۰. یعنی طبق همین روایت، سال ۷۰ هجری بنا است هر کس از اهلبیت در قید حیات است، قیام کند و حکومت را به دست بگیرد، و امامت واقعی تحقّق پیدا کند.
بعد حضرت می فرمایند: فَلَمّا قُتِلَ الحُسینُ علیه السلام اِشتَدَّ غَضَبُ اللّهِ عَلی اَهلِ الاَرضِ فَاَخَّرَهُ اِلی مِئَةٍ وَ اَربَعین؛ یعنی حادثهی کربلا، این بیاعتنائی مردم به مبانی دینی، این اِعراض آنها، اثرش این بود که این تقدیر الهی عقب افتاد تا سال ۱۴۰. ۱۴۰ زمان امام صادق (علیه السّلام) است دیگر، که حضرت [سال] ۱۴۸ از دنیا رفتند. این را شیعه می دانستند. یعنی خواصّ شیعه می دانستند. لذا مثلاً در یک روایتی دارد که زُراره به اصحابش ــ زراره که خب جزو نزدیکان است ــ می گوید لا تَری عَلی أعوادِها اِلّا جعفراً؛ (۲) اعواد، [یعنی] پایههای منبر، منبر خلافت؛ یعنی من جعفر را دارم می بینم که روی این منبر خواهد نشست. این [جور] است.
یا در یک روایت دیگر باز همین زراره ــ چون زراره ساکن کوفه بود ــ پیغام میدهد به حضرت صادق (علیه السّلام) و عرض میکند که یکی از دوستان ما از شیعیان مقروض شده و طلبکارها دنبالش هستند. او هم برای اینکه پول ندارد، گذاشته از شهر رفته، آواره شده.
اگر این قضیّه، یعنی قضیهی خلافت، تا همین یکی دو سال بنا است انجام بگیرد ــ در روایت، هذا الأمردارد؛ [یعنی] اگر این قضیّه بنا است همین یکی دو سال انجام بگیرد ــ خب این [شخص] باشد تا شما بیایی سر کار، و قضایا حل میشود؛ امّا اگر طولانی است، رفقا پول جمع کنند و قرض او را بدهند. (۳) یعنی کسی مثل زراره منتظر بوده که در همین یکی دو ساله مسئله تمام بشود.
اینکه شما میبینید میآیند خدمت حضرت صادق و مدام میگویند آقا، چرا قیام نمی کنید، [چرا] قیام نمی کنید، ناشی از این است که منتظرند؛ [یعنی] یک چیزی شنفتهاند( شنیده اند)، یک مطلبی به گوششان رسیده.بعد دنبالهی همان روایت که [سال] ۱۴۰ را معیّن نمود، فرمود: “شما افشا کردید، خدا عقب انداخت”. یعنی اگر شیعیان دهنشان قرص بود و افشا نمی کردند، شاید همان وقت قضیّه تمام میشد؛ و شما ببینید تاریخ چقدر تغییر پیدا میکرد! اصلاً مسیر بشر یک مسیر دیگری می شد و امروز دنیا، دنیای دیگری بود.
یعنی کوتاهیهای ما، یک جا دهنلقّیمان، یک جا کمک نکردنمان، یک جا اعتراض کردن بیخودیمان، یک جا صبر نکردنمان، یک جا تحلیل غلطی که از اوضاع می کنیم، گاهی تأثیر میگذارد ــ [آن هم] تأثیرات تاریخی ــ یعنی اینجور مسیر را عوض می کند؛ لذا خیلی باید مراقبت کرد.
و البتّه زندگی امام صادق (علیه السّلام) زندگی فوقالعادهای است، زندگی عجیبی است، زندگی موفّقی است از لحاظ اشاعهی احکام الهی و روایات فراوانی که از آن بزرگوار و اصحاب ایشان داریم.
امام صادق(ع) چهار هزار راوی داشته نه شاگرد !
البتّه این چهارهزار شاگردی که [برای حضرت] نقل می شود، شنونده خیال می کند که حضرت یک درسی شروع می کردند ، چهار هزار نفر آنجا مینشستند؛ این [جور] نیست. در طول عمر این بزرگوار چهار هزار نفر از ایشان روایت کردهاند ــ آنطور که حالا در آن کتاب هست ــ ایشان چهار هزار نفر راوی دارند؛ چهار هزار شاگرد به این معنا است؛ نهاینکه حالا چهار هزار نفر مینشستند پای درس ایشان و ایشان درس می دادند.و ماها دوریم از زندگی ائمّه؛ اطّلاعات مان کم است، هم از کلماتشان، هم از بیاناتشان، روایاتشان، و حالات زندگیشان.
این قضایایی هم که در روایات ما است و نقل می شود که ایشان را بردند پیش منصور و منصور به ایشان شدّت خشم نشان داد، ایشان هم گفتند که «یابنعمّ! بزرگان، پیغمبران مظلوم واقع شدند، آنها بخشیدند، تو هم ما را ببخش»، اینها را بنده به طور قاطع میگویم دروغ است؛ به طور قاطع اینها واقعیّت ندارد.
امام با هیچ کس اینجوری حرف نمی زند؛ چه آن وقتی که خطر کشته شدن باشد، چه خطر کشته شدن نباشد؛ هر چه؛ امام اصلاً اینجوری حرف نمی زند.
راوی [این حرف] کیست؟ ربیع؛ راویاش ربیع خادم است! ربیع، خادم منصور است، یعنی همهکارهی منصور است؛ یک فرد درباریِ دروغگوی مثلاً اینجوری. این [شخص] آمده نقل کرده که امام صادق اینجوری گفت. خب این برای از بین بردن روحیهی شیعه ابزار خوبی است دیگر؛ لذا از نقل اینها مطلقا باید اجتناب کرد.
بعضیها بیخودی نقل می کنند، در حالی که این روایات، روایات درستی نیست. ائمّه درس استقامت و درس ایستادگی و درس منطق [می دادند]؛ و در سخن گفتن با منطق، استدلال، طرف را گیر انداختن.
شما ببینید حضرت زینب در مجلس ابنزیاد، در مجلس یزید چه جوری حرف می زند! آن درست است؛ آن خط، خطّ درست ائمه است.
هر کسی ایستادگی کند، در خطّ این بزرگواران دارد حرکت میکند. امروز هم اینهایی که در غزّه، در لبنان دارند ایستادگی می کنند، اینها در واقع در خطّ همین ائمّهی دین، ائمّهی هدیٰ دارند کار میکنند.
۱- کافی، ج ۱، ص ۳۶۸ (با اندکی تفاوت)
۲- رجال کشّی، ص ۱۵۶
۳- رجال کشّی، ص ۱۵۷