نیم نگاهی به آموزش و پرورش قبل و بعد از انقلاب

author
11 minutes, 20 seconds Read

        مرتضی دیانتی نسب

درآمدی بر سخن : 

         تعلیم و تربیت ایران ، تاریخچه ای پر شکوه دارد بویژه آن زمان که اسلام با تعالیم حیاتبخش خود با ایرانیان مسلمان همدل و همراه شد و هردو برای تعالی دین و دنیای مردم از هیچ‌کوششی دریغ نکردند ، تا آنجا که «خدمات متقابل اسلام و ایران » شهره آفاق نیز گردید .‌ وجود تعالیم اخلاقی زردتشت و دانشگاه جندی شاپور  تا تعالیم اسلامی ، مساجد ، مکتب خانه ها ، رباط ها ، دارالعلم ها ، دار الحکمه ها ، مدارس علوم دینی ، مدارس نظامیه و سایر مراکز آموزشی و پژوهشی نظیر بیمارستان ها و رصدخانه ها و پرورش صدها و  بلکه هزاران دانشمند در حوزه های مختلف علمی همچون طب ، فلسفه ، نجوم ، ریاضیات و هندسه ،  ادبیات و شعر ، عرفان و تصوف ،  فقه ، شیمی ، جغرافی و دهها رشته علمی دیگر سرآمد اعصار شدند و‌کیست که امروز وقتی نام «ابن سینا ، ابوریحان بیرونی ، زکریای رازی ، غزالی ، فارابی ، حافظ ، سعدی ، ملاصدرا  ، قطب الدین وابواسحاق کازرونی » را بشنود و‌‌  بر آنها افتخار نکند … البته این دوران طلایی که  « آدام متز »  مستشرق سوئیسی ، در کتاب تمدن اسلامی در قرن چهارم ،  آن را  «رنسانس اسلامی » نامیده ، به درازا نکشید و حوادث روزگار و بی کفایتی حاکمان آن را در محاق فرو برد ، حمله مغول بخش زیادی از میراث های علمی ، فرهنگی و مراکز آموزشی و تربیتی را از بین برد و این وضعیت اسفناک تا «عصر صفویه »ادامه داشت ، بزرگترین دستاورد صفویه پس از سالهای طولانی حکومت بیگانگان ، اتحاد دوباره کشور تحت لوای مذهب «شیعه »در اوایل سده دهم هجری قمری بود  و نگاه مثبت شاهان صفوی  ، محیط تازه و  مساعدی برای شکوفایی هنر ، معماری و تعلیم و‌تربیت فراهم کرد ، تا آنجا که پژوهشگران ، این دوره را سرآغاز «نوزایی ایران» دانسته اند .‌در دوران افشاریه و زندیه علیرغم کارهای پراکنده ، کار در خوری در زمینه تعلیم و تربیت  صورت نگرفت . در دوران ۱۳۳ ساله قاجار ، علیرغم‌ خودباختگی  بسیاری از آنان در برابر تمدن غرب ، خدمات مختلفی به آموزش و پرورش کشور ارائه گردید  ؛ از جمله تاسیس « دارالفنون » ، استخدام معلمان و استادان ، اعزام دانشجو به خارج …  ( که البته در جای خود قابل نقد است ) ، شاید بتوان قتل قائم مقام فراهانی و امیر کبیر را از کارهای ننگین این سلسله دانست .‌ در همین سالها و بعد از این ، غرب با نگاه اومانیستی و شبه ماتریالیستی و در حقیقت سکولاریستی به تعلیم و تربیت کشور که ریشه در سده های پر افتخار پیشین داشت ، هجوم برد و حاکمان را دچار خود تحقیری ، خودباختگی و غرب زدگی ساخت و اوج‌ این سرسپردگی به فرهنگ غربی و پشت پا زدن به ارزش های ملی و اسلامی ، دوران پهلوی اول و عصر پهلوی دوم است .‌

پرده اول : دوران پهلوی اول ( رضا شاه ) :

در این دوره بیست ساله ، آموزش و پرورش کشور در راستای سیاست های شبه مدرنیستی و‌خود کامه خود  شکل داد . او در صدد متمرکز ساختن قدرت و تضعیف روحانیت برآمد و مدارس جدید نیزدر همین حال و هوا سر بر آورد .‌به روز آوری ساختارهای اجتماعی ،  فکری و فرهنگی طبق استاندارهای غربی ،جایگزینی مفاهیم غیر مذهبی به جای مفاهیم مذهبی ، نظارت بر اوقاف و بقاع متبرکه بخصوص اوقاف فارس و شهرهای تابعه  ( که متاسفانه حیف و میل زیادی در آن شد )  ، محروم‌کردن روحانیون از منابع مالی همگی در راستای اجرای سیاست جدید دولت صورت گرفت ، محققان در این دوره معتقدند که رضاشاه در این امور از خود ابتکار و سر رشته ای نداشت و‌اجرا کننده سیاست روشنفکرانی بود که به او به عنوان بازوی اصلاحات در ایران می نگریستند.‌ پس از آنکه لایحه تعلیم اجباری به مجلس رفت و‌تصویب شد ، دولت وظیفه گسترش تعلیمات اجباری را در سراسر کشور به عهده گرفت و در اجرای آن ناکامی های زیادی از خود نشان داد ، از طریق برنامه درسی مدارس ، ارزش های مورد نظر حکومت باید ترویج می شد ؛ ارزش هایی چون شاه پرستی ، تجدد طلبی ،  ملی گرایی و… . گسترش کمی مدارس ( بدون توجه به کیفیت) در این دوره بیشتر خود را نشان می دهد .‌‌ از جمله تغییرات در نظام آموزشی آن ، امکان تحصیل برای دختران ، حداقل در شکل نظری بیشتر فراهم گردید ، هرچند در این دوره همچنان اغلب دانش آموزان پسر هستند و تنها دختران برخی مقامات در مدارس ثبت نام می کنند و از طرفی توزیع یکنواختی در کشور دیده نمی شود در معدودی از استان های برخوردار مثل تهران و گیلان  ؛ فقط در برخی پایه های پنجم و ششم دختران دیده می شوند و در برخی استان ها هیچ دختردانش آموزی نمی بینیم مثل کردستان  .  مدارس خارجی مثل مدارس « آلیانس » در این دوره بسیار مهم بوده ، اغلب مدارس در دوران رضا شاه و‌حتی محمدرضا شاه در خانه های اجاره ای بودند که هیچ امکاناتی نداشتند و‌کمبود معلمین نیز بسیار شدید بوده است که در برخی استان ها به دلیل کمبود از همان مکتبداران قدیم استفاده می شد .‌ نتیجه برخی پژوهش ها نشان می دهد که مدارس دوران قاجار ، به جهت وجود «دارالفنون»که به همت امیر کبیرتاسیس شد ،  موفق تر از مدارس عصر پهلوی بوده اند ‌ .‌ در دوره رضا شاه ، نظام مکتب خانه ای که مبتنی بر آموزش قرآن ، گلستان و بوستان سعدی ، شاهنامه و مانند آن بود حذف شدند . ناگفته نماند که در همین راستا  ، بسیاری ازرسانه های سنتی ایرانی همچون « نقالی»نیز از میان رفته و بر رسانه های جدیدی چون « سینما » و « رادیو » تاکید می شود که در این مقال قصد بیان و داوری آن نیست .

 پرده دوم : دوران پهلوی دوم ( محمد رضا شاه )

روند آموزش و پرورش در این دوران ، با توجه به اینکه شاه ، اندکی فضای سیاسی فرهنگی کشور را باز کرد و تلاش شد از سیطره دولت و دربار بر جریان فرهنگ بویژه آموزش کاسته شود  و از طرفی شورای عالی فرهنگ در این دوره با حضور عناصر اسلامی ، ملی گرا و چپ گرا تشکیل و هر کدام  نیز سعی کردند به نسبت ذائقه خود مصوباتی در عرصه آموزش و پرورش کشور داشته باشند .‌در این دوران قریب به ۳۰ وزیر با گرایش های مختلف فکری حتی چهره ای از حزب توده ایران و وزیری دیگر منتسب به  فرقه ضاله بهائیت و البته همگی پایبند به مرام شاهنشاهی در وزارت آموزش و پرورش  طی ۳۷ سال  آمدند و رفتند ؛  دکتر محمود حسابی و ملک شعرای بهار را می توان از بهترین چهره های وزارت  این دوران نام برد . در آغاز محمدرضا شاه تلاش کرد حتی الامکان از سیاست های دین ستیزانه پدرش فاصله بگیرد و زمینه هایی را برای احیای فرهنگ دینی از سوی رهبران مذهبی فراهم آورد . و در برهه ای شهید بهشتی و شهید باهنر در تالیف کتاب های تعلیمات دینی مدارس سهیم کردند و ارتباط خوبی نیز با آیه الله العظمی بروجردی  و برخی دیگر از علما برقرار کرد . البته این رفتارها فراز و نشیب هایی زیادی هم داشت و در یک کلام اگر جایی به منافع آمریکا و اسرائیل لطمه وارد و یا منافع شان تامین نمی شد عرصه را بر فعالان‌ فرهنگی و سیاسی تنگ و خشن می کرد و راه خفقان سیاسی را در پیش می گرفت .‌ ساختار آموزش و پرورش در دوران پهلوی دوم تفاوت چندانی نکرد و ‌علیرغم برنامه ریزی ها خرد و‌کلان ، دولت در برخی از طرح ها و برنامه هایش مثل مبارزه با بیسوادی شکست خورد ، بنا بر آمار موجود در پایان عمر این رژیم ۶۵ % از بزرگسالان هنوز در بیسوادی به سر می بردند و کمتراز ۴۰ %از کودکان توانستند دوران دبستان را طی کنند .‌ علاوه بر آن میزان ناعدالتی سواد آموزی در روستاها نسبت به شهرها و زنان نسبت مردان از دیگر عواملی است که عقب ماندگی رژیم پهلوی را در زمینه سوادآموزی آشکار می سازد در حالی که در آن زمان کشورهایی مثل چین و کوبا  که وضعیتی به مراتب بدتر از ایران داشتند ،  گوی سبقت را ربودند و جلو افتادند  مجموعا بی سوادان عملا از ۱۳ میلیون نفر به حدود ۱۵ میلیون نفر افزایش پیدا کرد . میزان معلم – دانش آموز در مدارس دولتی بسیار پایین بود . فقط ۶۰۰۰۰ ظرفیت دانشگاهی در هر سال  برای بالغ بر۲۹۰۰۰۰ متقاضی وجود داشت و درصدجمعیت دارای تحصیلات عالیه از نازل ترین موارد در خاورمیانه بود ، بطوری که حتی « آنتونی پارسونز » سفیر انگلیس در ایران نیز از وضعیت این امور اظهار تاسف می کند . در حالی که شاه سرمست از قدرت و جاودانه شمردن آن ، در برگزاری جشن های شاهنشاهی  قریب ۵۰۰ میلیون دلار به نرخ دلار سال ۱۳۵۵هزینه می کند و « مارسل هودر » پیشخدمت حاضر در مراسم می گوید : بودجه دوسال « سوئیس » را ظرف دو روز خرج کردند .

پرده سوم : عصر جمهوری اسلامی

در این دوران علیرغم دشمنی های استکبارجهانی و در راس آن امریکا ، جنگ تحمیلی ، تحریم اقتصادی و البته آزمون و خطای برخی از مدیران در بیشتر عرصه های آموزشی ، پرورشی و پژوهشی پیشرفت های چشمگیری داشته ایم ، آموزش و پرورش کشورمان در دوران دفاع مقدس ۳۶۰۰۰ دانش آموز شهید و ۴۹۰۰ معلم شهید تقدیم انقلاب کرد یعنی به ازای هر ۷ دانش آموز ۱ معلم به شهادت رسیده است که این روحیه شهادت طلبی را در هیچ‌کجای تاریخ کشور‌ نخواهیم یافت .  ناگفته نماند که بیشتر مبارزات دوران طاغوت (پهلوی) را دانش آموزان در سالهای ۵۶ و۵۷ با شرکت درتظاهرات و راهپیمایی ها به انجام رساندند. ساختار آموزشی پس از انقلاب تغییرات چندانی نکرد  ، ولی در یک دهه پیش برای اولین بار آموزش و پرورش در تاریخ کشور ما سندی تحت عنوان « سند تحول بنیادین آموزش و پرورش» در اختیارگرفت که در نوع خود کم نظیراست ولی متاسفانه هنوز برای اجرای عملی آن ، به دلایل مختلفی روی میز دولت ها معطل مانده است ، به نظر می رسد در سایه یک عزم ملی با اجرایی شدن مواد این سند  ، تحولی اساسی در بزرگترین نهاد تعلیم و تربیت کشور اتفاق خواهد افتاد ، ان شاءالله  .

در خصوص آموزش و پرورش پس از انقلاب – اگر بخواهیم دقیق و منصفانه بنویسیم – یک انقلاب و دگرگونی و پیشرفت همه جانبه  با کمک همه عناصر فرهنگی اتفاق افتاد  و به تعبیری دیگر یک«نهضت علمی» به وقوع پیوست که نتایج آن دیروز و امروز در کشور ، منطقه و جهان در همه عرصه ها قابل مشاهده است ؛ بر همین اساس پس از انقلاب علاوه بر تالیف کتب درسی جدید ، پوشش تحصیلی فوق العاده دانش آموزان بویژه در مناطق روستایی و عشایری ، رشد چشمگیر مراکز تربیت معلم ، مراکز فنی و حرفه ای ، مراکز آموزش کودکان استثنایی و مراکز آموزش استعدادهای درخشان (براساس آمارهای موجود با درصد  بسیار بالا )، شناسایی و رشد فزاینده استعدادهای دانش آموزان در حوزه پرورشی و تربیت بدنی ، موفقیت سالانه و پیوسته دانش آموزان در دست یابی به مقامات و مدال های رنگانگ در المپیاد های علمی در رشته های مختلفی همچون فیزیک ، ریاضی ، شیمی و کامپیوتر در رقابت با کشورهای پیشرفته علمی هستیم که یکی از شواهد رشد و توسعه علمی کشور است در حالی که قبل از انقلاب اسلامی دانش آموزان در المپیادهای جهانی شرکت نداشتند ، به نظرمی رسد بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی  برای دانش آموزان و دانشجویان  عنصر « خود باوری» بود و‌ استکبار و استثمار جهانی نیز از این خصیصه  پیوسته در هراس  بوده و هست  ، چه خودباوری و اعتماد به نفس اساس همه پیشرفت ها در فرد و اجتماع است.‌ در ادامه مجموعه نظام جمهوری اسلامی برای تداوم این روند رو به رشد ، می بایست امروز  مطالبات بحق جامعه بزرگ فرهنگیان را بشنود و به شایستگی در صدد پاسخ به آنها برآید و برای حل بسیاری از مشکلات کشور به فرهنگیان اعتماد و کرامت و شان حرفه ای آنان را پاس بدارد . البته  در این میان جامعه فرهنگیان نیز می بایست ضمن قدرشناسی از موقعیت خویش ، بهانه به بیگانه نداده و راه نفوذ آنان را  از هر سو بسته و در فضایی سالم خواسته های بحق خویش را قاطعانه  و صبورانه دنبال کند . به امید آنروز !

در پایان باید گفت :

مطالعه سیاست  های آموزشی رژیم پهلوی و آمارهای ارائه شده نشان می دهد که جهت گیری ها و سیاست های کلان کشور عموما در جهت توسعه نیروی انسانی «کارگر»در سطح مهارت های عادی و عدم حضور نیروهای آموزش دیده در« تولید علم ، نظریه و فن آوری» بوده است و این مساله در حقیقت یک طرح استعماری و ورود به آن  نیز « تابو » بشمار می رفته و انقلاب‌ اسلامی دقیقا نقطه مقابل چنین طرح هایی ایستاد و به جوانان  و نوجوانان فرصت و جرات ورود به همه مرزهای دانش بشری را داد و آنان را تا رسیدن به سر منزل مقصود که قطع وابستگی از بیگانه و رسیدن به خودکفایی است همراهی و همفکری کرد .

مرتضی دیانتی نسب، مدیر اسبق آموزش و پرورش کازرون

مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *